توضیحات
پژوهشگر: زهرا اهری
مشاور: دکتر سید محسن حبیبی
در شهرسازی مکتب اصفهان، دو روش طراحی اندامین (ارگانیک) و خردگرا (راسیونل) درهم می آمیزند و در توافق، هماهنگی و همنوایی با یکدیگر مفهومی جدید از برنامه ریزی و طراحی فضایی را عرضه می دارند.
مبانی و مفاهیم اساسی مکتب اصفهان بدین گونه تعریف شده اند: شهر در توافق با محیط پیرامونی خویش است و در منطقه تعریف می شود. رونق و آبادانی شهر نه از طریق بازسازی شهر کهن، بلکه از مسیر ایجاد مجموعه های شهری جدید در کنار شهر کهن تعریف می شود. چنان که بررسی منابع مکتوب از این دوره به ویژه سفرنامه ها نشان می دهد، بسیاری از محلات جدید شهری در خارج باروهای موجود شهر شکل می گیرند و ضمنا ارتباط بسیار نزدیکی بین مجموعه شهر با مجموعه های زیستی پیرامونش برقرار می شود. بارو دیگر نقش دفاعی و محصور و محدود کنندۀ مرزهای گسترش شهر را ندارد.
مکتب اصفهان به تبع جهان بینی حاکم، به وحدت بیان دست می یابد. کلّ مفهومی جدا از اجزاء دارد و مجموعۀ اجزاء متشکلۀ خود نیست. جزء نیز در مقیاس خویش کامل است و وحدت را نشانگر است، در عین این که در ترکیب با اجزای متشابه و یا متباین، مجموعه بزرگتر را سبب می گردد. جزء در کثرت خویش وحدت را بیان می دارد و کلّ در وحدت خود کثرت را نشانگر است. مصداق عینی این مفهوم را در شالودۀ اصلی شهر مثل بازار اصفهان و عناصر متشکلۀ آن می توان یافت.
مکتب اصفهان در شهرسازی در پی تحقق بخشیدن به اصلی است که جهان برآن قرار دارد یعنی اصل تعادل و توازن، تعادل فضایی و توازن کالبدی. همۀ عناصر به منزلۀ یک ترکیب هنری و کلامی برای بیان این اصل به کار گرفته می شوند. آهنگ، تکرار، انقطاع، تداوم، یکسانی، بازگشت به آهنگ و بازآمدن به تباین و… مقدمه، مؤخره، پیش درآمد، اوج، فرود و… در ماهرانه ترین ترکیب فضایی و بیان کالبدی چهره می نمایند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.